امروز، پسران حال و هوای دیگری داشتند و احساسات و هیجانات مختلفی را همزمان تجربه کردند.
از صبح بعد از اینکه امتحانشان را دادند، مشغول گردگیری و نظافت آخر سال شدند. حسابی رُفتند و روبیدند و مدرسه را در آخرین روز حضورشان برق انداختند.
سپس گرد یکدیگر جمع شدند تا جشن خداحافظی با پسران ششم و دوره نخست مدرسه را بر پا کنند. در کنار آن آیین آغاز ارشدی پسران پنجم و ورودشان به پایه ششم دبستان را به ایشان تبریک گویند.
امروز پسرها همزمان نَم اشکی بر چشم و لبخندی بر لب داشتند: اولی به یاد دوستان ششمیشان که از پیش ایشان میروند و دومی از لحظههای خوش با هم بودن. امروز پسرها بخشی از زندگی آینده و فراز و فرود آن را به تجربه نشستند و به سلالهای بودنشان افتخار کردند: هر جا که باشند، هر زمان، از امروز تا آینده به سلالهای بودنشان افتخار خواهند کرد…



بدون دیدگاه