اردوی آبشار خور

همه با هم به امید یک آب‌بازی حسابی، صبح زود جلوی مدرسه حاضر شدیم.
راه کمی طولانی بود. در راه هر یک از پهلوان‌های کوچک، مسئولیت به دوش کشیدن قسمتی از توشه راه را بر عهده گرفتند. بعد از آن با هم گپ زدیم، خندیدیم و رقصیدیم.
وقتی به روستای خور رسیدیم برای آشنا شدن با تیم اساتید و معلمان همراه ایستادیم. نام این برنامه آسمان آبی بود و به حق زیبایی آسمان آبی هیجان‌انگیز بود. به حرف‌های جانبخش راهبر گروه گوش سپردیم و پس از آن ریسه کشیدیم و صف شدیم و در کنار جوی باریکی از آب به امید رسیدن به آبشار به راه افتادیم.
مسیر کمی متفاوت از طبیعت‌گردی‌های قبل بود. در ابتدا در مسیر خاکی، راه جوی آب را دنبال کردیم از صدای آن لذت بردیم با آب خودمان را خیس و خنک کردیم که در مسیر دچار گرمازدگی نشویم. از کنار گیاهانی متفاوت مثل درخت گردو، پونه کوهی، خار مریم و شبدر و سایر گیاهان خودرو رد شدیم.

پس از مدتی پیمایش راه، در قسمتی از مسیر به انبوه درختان و گیاهان رسیدیم و حال و هوای جنگل‌نوردی به خود گرفتیم و وقتی آبشار زیبا را از دور دیدیم شگفت‌زده شدیم و پا تندکردیم تا زودتر خودمان را به خنکای آب بسپاریم.
آبشار بلند خور مهربان بود و خنک. در سایه‌ی کوه اقامت  گزیدیم و پس از خنک شدن، چند گروه شدیم عده‌ای به تهیه‌ی آتش و پخت غذا پرداختیم.
گیاهان گزنه بعضی از بچه‌ها را حسابی کلافه کرده بود. تلاش کردیم جایی را برای نشستن انتخاب کنیم که از گیاهان گزنه دور بمانیم اما آن‌ها هم ما را بی‌نصیب نگذاشتند.
پس از صرف غذا همگی یک‌جا کنار مترسک‌ها جمع شدیم و به حرف‌های عمیق حکیم کوهستان گوش سپردیم. او گفت “همه ما در زندگی وقتی که جوان هستیم، مانند این مترسک‌ها که ما دور و بر آن‌ها ایستاده‌ایم، دور و برمان شلوغ است. به مرور وقتی که بزرگ و بزرگتر می‌شویم تنها و تنهاتر می‌شویم و آنچه که در زمان پیری به ما کمک خواهد کرد توانمندی‌های ماست. ما در طول زندگی باید توانمندی‌های خود را افزایش دهیم که در زمان پیری تنها دستگیرمان‌ آن‌ها خواهند بود.”
پس از آن با هم به یادگار عکسی گرفتیم.
از این سفر توشه‌ای از عشق و انرژی، همدلی و همراهی برداشتیم و به سمت ماشین‌ها سرازیر شدیم.
پیش از سوار شدن به ماشین رسم تشکر و قدردانی را به جای آوردیم و از خداوند خالق کوهستان و تیم کوهنوردی همراه و همدل و معلمان خود تشکر کردیم.
با خستگی فراوان اما خرسند و دلخوش سوار ماشین شدیم و به سمت مدرسه رهسپار شدیم.
 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید