امروز یک روز پر از تجربههای متفاوت و هیجانانگیز بود. صبح زود در کلاس آفلاین به تمرین داستاننویسی پرداختیم. این جلسه به ما این فرصت را داد که خلاقیتهای خود را به تصویر بکشیم، و همچنین مروری نیز بر درسهای گذشته ریاضی داشتیم تا نکات کلیدی و مهمی که در طول زمان آموختهایم را در ذهن خود مرور کنیم.
بعدازظهر که فرا رسید، وقت رفتن به زورخانه بود. با گروهی از دوستان و همراهان، به همراه پدرها و پسرها به زورخانه رفتیم. فضای زورخانه همواره پر از شور و نشاط بود و دیدن نمایشهای جذاب و رزمی که در آنجا اجرا میشود، همیشه تجربهای بینظیر است. حرکات مهارتی و قدرتی ورزشکاران در آن محیط بهقدری زیبا و پرانرژی بود که هر لحظه از آن را با شوق و تحسین تماشا میکردیم.
اما بخش پایانی روز ما به دلگرمی و احساسات پر از محبت اختصاص داشت. پسرها قاب عکسهای دستساز خود را که در کلاس نجاری ساخته بودند، با عشق به پدرهایشان تقدیم کردند. داخل هر قاب عکس پدر و پسری از روز اول سال قرار داده شده بود. دیدن لبخندهای پر از غرور و محبت پدرها وقتی این هدایا را دریافت میکردند، دل هر کسی را گرم میکرد. این لحظهها پر از معانی عمیق و یادآوری ارزشهای خانواده، کار گروهی و هنر بودند.
در مجموع، امروز روزی بود که نه تنها از لحاظ علمی و آموزشی، بلکه از لحاظ احساسی و اجتماعی نیز لحظاتی خاطرهانگیز و زیبا را تجربه کردیم.
بدون دیدگاه