شب مانی پایه پنجم و ششم ابتدایی در مدرسه

اگر ده سال دیگر یکی از بچه‌های پایه‌ی پنجم یا ششم را جایی ببینیم و صحبت به سال تحصیلی ۰۴-۱۴۰۳ برسد، بی‌شک نقطه‌ی اوج گفتگو شب‌مانی امروز خواهد بود. همه با برقی در چشم‌ها و لبخندی بر لب از گروه گروه شدن و یک هفته برنامه‌ریزی برای پختن شام مدرسه خواهند گفت؛ از خرید دسته‌جمعی در مغازه‌های مختلف محلّه، از مدیریت بودجه و همکاری گروه‌ها در خرید، از قرض دادن پیک‌نیک و روغن به همدیگر، و در نهایت پختن ۹ غذای مختلف به همراه پیش‌غذا و دسر.

هر دوره از خاطرات ما و احساساتش، با وصل شدن به نخی از جنس  بو یا مزه در حافظه‌ی فردی یا جمعی ما بایگانی می‌شود؛ یک نم باران روی کاهگل یا یک کاسه آش سید مهدی کافیست تا نخی کشیده شود و «آن روزها» مثل همین امروز جلویمان زنده شود، با تمام شادی‌ها، تمام امیدها، و حتی غم‌هایش.

فستیوال بو و مزه‌ی امروز نخ‌های زیادی را به یازده-دوازده‌سالگی بچه‌ها و سال‌های اول معلمی ما وصل کرد؛ قاطی شدن بوی سیب‌زمینی سرخ‌کرده و پاستای آلفردو، طعم همبرگری با مغز نپخته و روی نیم‌سوخته، و پیتزایی که مزه‌ی نان و کچاپ می‌دهد، در ذهن همه‌ی ما به یک جا وصل می‌شوند:
شب‌مانی اردیبهشت ۱۴۰۴.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید