اول مهر، از صبح خیلی زود در مدرسه حضور داشتیم تا فضایی زیبا را برای بچههایمان فراهم کنیم.
از ساعت ۹ منتظر کلاس اولیها بودیم تا با پدر مادرهایشان ورودشان به کلاس اول را جشن بگیریم.
در ابتدای حضورشان با چای و شیرینی ازشان پذیرایی کردیم و شعر بوی ماه مهر را باهم زمزمه کردیم.
سپس با مادر پدرها و فرزندانشان به ایستگاههای مختلفی که در مدرسه برایشان آماده کردیم، رفتیم.
ایستگاه اول نقاش نابینا بود. مادرها باید چشمانشان را میبستند و به کمک کودکانشان کلمات عجیبی که برایشان درنظر گرفته بودیم را میکشیدند.
سپس به ایستگاه بعدی رفتیم که در آنجا باید عکس سه نفرهای را با کتاب فارسیشان میگرفتند.
و در آخر به ایستگاه فوتبال رسیدیم که سه خانواده باید با همکاری هم تلاش میکردند سفرهٔ زمین فوتبال را به صورتی حرکت دهند تا گل بیشتری بزنند.
بعد از گذراندن این سه ایستگاه خانوادهها به حیاط بازگشتند تا هدیهٔ جشن اول سال را به کودکانشان تقدیم کنیم.
بعد از رفتن مادر پدرها، همچنان بعضی از دانشآموزان در کنارمان ماندند، که آن یک ساعت باقیمانده را آهنگهای شاد گذاشتیم و با بازی لیلی، توییست و صرف شیر و شیرینی کنار هم گذراندیم.
















در روز آغاز مدرسه برای پایه پیش دبستانی، از صبح زود در تکاپوی آماده کردن مدرسه برای ورود بچه ها بودیم
هرچقدر به ساعت شروع جشن نزدیکتر میشدیم شوق و شورمان هم بیشتر میشد.
وقتی بچه ها وارد مدرسه شدند به یمن هرساله اسپندی برایشان دود کردیم و از زیر قرآن رد شدند تا سالی پراز سلامتی و حال خوش را کنار یکدیگر آغاز کنیم.
ابتدا در کلاسمان عکاسی کردیم
سپس به بازی کردن با بچه ها به همران مربی و مادران پرداختیم که الحق لحظات شیرینی بود و در خاطره هایمان ثبت شد
در آخر پذیرایی شدیم و با اهدای هدایا به بچه ها از یکدیگر خداحافظی کردیم.
بدون دیدگاه