
امروز میزبان همه پایهها در برنامه افطار بودیم، قرار بود چند ساعتی کنار هم صبر و تابآوری را تمرین کنیم. برخی از بچهها ناهار خوردند و بعضی حتی ناهار هم نخورده بودند و به نیت تمرین روزهداری و تمرین صبر، قرار گذاشتیم تا وقت افطار مدرسه یعنی اذان مغرب، خویشتنداری کرده و چیزی نخوریم. حتی قمقمهها هم از کیفها بیرون نیامد و قرار گذاشتیم اگر به قدر خیلی زیادی تشنه شدند، جرعه کوچکی آب به دور از چشم همه بنوشند.
بچهها تا وقت افطار خیلی خوب طاقت آوردند و کمی قبل از افطار با همکاری هم سفرهها را چیدند و بسیار زیبا و بانظم، سر سفره نشستند.
تصمیم داشتیم برای پایه اول و دوم کمی زودتر اذان را پخش کنیم ولی آنقدر با حوصله و چشمنواز سکوت و نظم را رعایت کرده بودند و احترام سفره افطار را نگه داشته بودند، پس از پخش دو سوره قرآن، دعاهای زیبای پیش از اذان را پخش کردیم و از بچهها خواستیم چشمانشان را ببندند و برای همدیگر دعا کنند و سپس اذان پخش شد و بعد از به پایان رسیدن اذان، وقتی زمان اذان اصلی رسید، همه شروع به خوردن کردند و در نهایت نظم و همکاری از ظرفهای چندنفره برای خود خوراکی برداشتند و میل کردند.
و بودند بعضی از پسرهای چهارم و پنجم که روزه کامل گرفته بودند و مردانه پای صبوریاش ایستادند.
و ما قند در دلمان آب شد از این همه صبوری و ادب و مردانگی…


بدون دیدگاه